کد مطلب:224238 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:139

آرامگاه امام رضا در قرن سوم
چنانچه از اخبار و تاریخ استفاده می شود بدن حضرت رضا علیه السلام در اول قرن سوم در خاك سناباد نوقان نزدیك طوس در قبه هارونی به خاك سپرده شد و از آن عصر تا قرن چهارم كه طوس كم كم ویران شد و مشهد رونق و شهریت گرفت مزار مبارك آن حضرت از نظر روضه و بارگاه و شمع و چراغ و زوار جالب توجه بوده است آنچه كه به نظر رسیده به عرض خوانندگان می رسانیم.

حضرت امام رضا علیه السلام در شهر غربت شهید و مسموم و مدفون گردید و هیچ كس در آن جا از اقوام و خویشان و بنی اعمام نبود كه مسكن داشته باشد كه شمع و چراغی و مشعلی بیفزود و قبر روشن نگاه دارد - اما خداوند تبارك و تعالی قبور اولیا و برگزیدگان خود را همان طور كه در حیات ظاهری آن ها به مردم معرفی می فرماید به جهانیان می نماید یعنی چنانچه در زندگی دارای اعجاز و خرق عادت هستند پس از مردن هم دارای خرق عادت و كشف و كرامات می شوند.

بارگاه امام رضا علیه السلام مصداق واقعی این حقیقت بود كه در قرن سوم خواص شیعه و دوستان علاقمند به زیارت آن حضرت می شتافتند و از انوار فیوضات الهی تابش بر قبر منور او می شد كه مردم حدود آن نواحی در حیرت فرو مانده بودند و صدای تلاوت قرآن از این آستان به گوش همه می رسید و دلیل تاریخی این گفتار است كه شیخ صدوق از محمد بن عمر كه از اهل



[ صفحه 314]



محله نوقان بود نقل می كند كه گفت من در بالاخانه خودم واقعه در محله نوغان خوابیده بودم و اتفاقا یك شب بسیار تاریك بود ناگهان بیدار شدم چشمم به طرف سناباد و به محل قبر علی بن موسی الرضا علیه السلام افتاد دیدم نوری از آن قبر ساطع و درخشان است كه تمام مشهد را مانند روز روشن نمود و من از كسانی بودم كه در آن وقت اعتقاد به امام رضا نداشتم و مادر من با من هم عقیده بود آن شب مادرم را از جریان تابش نور آگاه ساختم مادرم گفت این ها خیالات شیطانی است - شب دیگر شد تاریكی شدت داشت و من شبانه بیدار شدم همان نور را مانند نردبان بالای قبه هارون و مشهد علی بن موسی الرضا علیه السلام می دیدم مادرم را بیدار كردم و با هم به طرف قبر رفتیم و دیدم سرتاسر مشهد را نور گرفته است مادرم بسیار تعجب كرد و شروع به تمجید نمود ولی باز اعتقاد راسخ نداشت.

دو نفری آمدیم تا كنار مشهد مقدس رسیدیم درب حرم مطهر قفل بود گفتیم پروردگارا اگر این نور از آسمان است بر قبر ولی تو می تابد این قفل را بر روی ما بگشا «اللهم ان كان امر الرضا حقا فافتح لی هذا الباب» با این گفتار دست به قفل برده در را حركت دادم كه ناگهان باز شد شیطان وسوسه كرد كه درب قفل نبود در را خودم بستم به طوری كه قفل شد و باز شدن آن مشكل بود پس از یقین به قفل شدن باز همان دعا را خواندم كه خدایا اگر امام رضا بر حق است این در به روی ما باز شود - به مجرد دست زدن بر در باز شد و با ایمان كاملی داخل حرم شدیم و به زیارت و نماز و دعا پرداختیم.

و از آن تاریخ روزهای جمعه را از نوغان به مشهد آن حضرت می رفتیم و به زیارت و دعا مشغول می شدیم كه خداوند ما را هدایت فرماید.